- نبض شناس
- دلزنه شناس تبرگشناس پزشک که بوسیله لمس نبض حالت بیمارراتشخیص دهد: دست رباب رامجس تیزوضعیف وهرنفس نبض شناس بررگش نیش عنای نوزند. (خاقانی. سج. 459)
معنی نبض شناس - جستجوی لغت در جدول جو
- نبض شناس
- پزشکی که با گرفتن نبض بیمار حالت او را تشخیص دهد، نبض شناسنده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عمل نبض شناس، معرفت انواع نبض وآن شعبه ای ازطب است
آنکه نان و طعام را شناسد. یاناشناس و خدانشناس. عیال واولاد
گیاهشناس گیاه شناس
بافت شناس
سپاسگزار و وفادار کسی که حق نان و نمکی که خورده ادا کند سپاسگزار حق شناس
کسی که قدر نان ونمکی را که از دیگران خورده بداند، وفادار، سپاسگزار
Epidemiologist
epidemiologista
epidemiólogo
epidemiolog
эпидемиолог
епідеміолог
epidemioloog
Epidemiologe
épidémiologiste
epidemiologo
महामारी विज्ञानी
মহামারি বিশেষজ্ঞ
epidemiyolog
mtaalamu wa magonjwa
אפידמיולוג
ahli epidemiologi
นักระบาดวิทยา
عالمٌ في الوباء
وبا کے ماہر
شناسنده آبهای زیرزمینی
آنکه شامه صحیح دارد
چم شناس سخن شناس: روش شناس کسی که از نص کلام الله مطلع باشد: مجتهد هرگه که باشد نص شناس اندر آن صورت نیندیشد قیاس. (مثنوی. نیک. 204: 3)
((ش ِ))
فرهنگ فارسی معین
شخصی که داند کدام جای از زمین آب دارد و کدام جا آب ندارد، آن که غرقاب و تنگ آب را از یکدیگر باز داند و راهنمای کشتی شود تا بر خاک ننشیند، قاعده دان، صاحب مهارت در علوم، حقیقت شناس